ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

«مادرنوشت»

یادآوری با طعم تلخ

بی مقدمه می گم که این روزها تجربه عشقی رو دارم که هیچ وقت به عمرم نداشتم آخ که هیچ قصه ای هیچ فیلمی هیچ کتابی نتونسته زیبایی واقعی مارانه ها رو به تصویر بکشه... وقتی خسته و شاید نا امید از برنامه هات یک گوشه ای می شینی و نفس عمیقی می کشی و با خودت می گی: نشد ، نشد که بشه'، هیچ انرژی هم برات باقی نمونده و حکم سربازی رو داری که از یک جنگ سخت برگشته، اما زمان اون قدر بهت فرصت نمی ده که تو خودت باشی و بیشتر غرق شی تو تفکراتی که کمی غمناکه .یک فرشته کوچولو با بدن نرم و لطیفش با موهای فرفری قهوه ایش سرشو می زاره رو پاهات... نازت می کنه و چند بار پشت سر هم می گه مامان مامان مامان یهو از خودت میای بیرون ...آها...  تویی مادر... مرسی مرسی...
12 خرداد 1394
1